رمان متجاوز دوست داشتنی من

12:47 1403/3/6 - 𝑅𝑜𝓂𝒶𝓃 𝓃𝑒𝓌𝓈

مارتین به ماهک علاقه دارد و به خاطر اینکه ماهک برای همیشه مال خودش باشد به او ت. ج. ا. و. ز می کند.
به همین دلیل ماهک ازش متفر میشه و ادامه ماجرا…

 

  1. دانلود رمان
  2. رمان متجاوز دوست داشتنی من

رمان متجاوز دوست داشتنی من

دانلود رمان

عنواندانلود رمان متجاوز دوست داشتنی من
ملیتایرانی
زبانفارسی

رمان متجاوز دوست داشتنی من

رمان متجاوز دوست داشتنی من رمان متجاوز دوست داشتنی من

دانلود رمان متجاوز دوست داشتنی اثر گروه همدل با فرمت های pdf ، اندروید، آیفون و جاوا با ویرایش و لینک مستقیم رایگان

مارتین به ماهک علاقه دارد و به خاطر اینکه ماهک برای همیشه مال خودش باشد به او ت. ج. ا. و. ز می کند.
به همین دلیل ماهک ازش متفر میشه و ادامه ماجرا…

 

خلاصه رمان متجاوز دوست داشتنی من

صدای فریاد پر از دردم میون شلوغی بیرون از اتاق گم شد.
– تروخدا ولم کن.
به من دست نزن من دخترم! لعنتی می شنوی چی میگم؟
با تمام قدرت به سینه پهن و عضله ایش مشت می زدم.
– مارتین تروخدا نکن!
بی توجه به التماسای من زیر گوشم گفت:
– هر چی بیشتر وول بخوری حریص تر می شم.
گاز محکمی از گوشم گرفت.

– آخ…
مارتین- جــون… دردت اومد عزیزم؟! تازه اولشه ماهکم!
در حالی که گردنمو مک می زد با دست آزادش زیپ پیراهنمو پایین کشید و لباس از روی تنم سر خورد.
– لعنت به تو مارتین.
دوباره از ته دل جیغ زدم:
– یکی به من کمک کنه…
مارتین- هیچی نگو و لذت ببر هیشکی نیست نجاتت بده.
التماس کردم ضجه زدم:
– مارتین تو رو به کسی که می پرستی. من اینجوری نمی خوام.
دستشو با فشار زیاد رو دهنم گذاشت:
– گفتم خفه شو.
یا همراهیم کن و لذت ببر یا خفه شو.
اشکام هنوز جاری بود. روی تخت هولم داد و روم خیمه زد. اینجا آخر راه بود.
با درد شدید زیر شکمم چشمامو باز کردم. آه…
با تعجب به سینه ی پهن و گردنی که جلوم بود خیره شدم و خودمو عقب کشیدم.
از وحشت زیاد چشمام گرد شد و…